چکیده :
ترجمه ماشینی :
کنایه معمولاً به این صورت تعریف میشود: «استفاده از کلماتی که خلاف آنچه واقعاً منظور شما را بیان میکنند، اغلب به عنوان یک شوخی و با لحن صدایی که این را نشان میدهد» (آکسفورد، 2000).
با گسترش تمرکز این اصطلاح از صرفاً زبانی به شامل کردن کنش کنایه آمیز و در خدمت مفهوم سازی فلسفی، همین امر در مورد کنایه سقراطی (eironeia) نیز صدق می کند، که علاوه بر این، به طور سنتی به تمسخر و فریب مربوط می شود و بنابراین، به طور جدایی ناپذیری به یک رنگ منفی و نامطلوب مرتبط است.
تصویری از سقراط هنگامی که او آن را تمرین می کند.
هدف تحقیق من ارزیابی مجدد اهمیت استفاده فلسفی ایرونیا به عنوان یک پدیده در روش شناسی سقراط و حمایت از این ادعاست که سقراط از تمام ابزارهای خود - از جمله eironeia - در تلاش برای خدمت به یک طرح آموزشی بدیع، یعنی ساختن مخاطبینش استفاده کرده است.
شخصیت معرفتی این پایاننامه به آیرونیای سقراطی، پالایش تعریفی و توصیف موجهی را به عنوان ابزاری معرفتی نسبت میدهد که میتواند و باید بهطور مثمر ثمر در آموزش معاصر وارد شود.
روش شناسی سقراط عمدتاً آموزشی است، اما نه به شیوه ای متعارف، زیرا سقراط اعتراف می کند که او معلم نبوده است - حداقل نه به معنای معمولی ("من هرگز معلم کسی نبوده ام"، عذرخواهی 33a).
با این حال، او نوع خاصی از آموزگار بود، «معمار» شخصیت فکری مخاطبین.
در این مکانیسم معرفتی، ایرونیا به عنوان یک «نیش» عمل میکند و در خدمت تقویت احساسات انگیزشی عامل است که از تحقیق دست نکشند - پس از اینکه وضعیت آپوریا ایجاد شده توسط النکوس به آنها برخورد کرد - بلکه مشتاقانه میل به ادامه جستجوی حقایق است.
اولاً، پایان نامه من بر پالایش eironeia متمرکز است و دفاعی در برابر قضاوت نادرست این مفهوم به عنوان یک پدیده زبانی ارائه می دهد که صرفاً نشان دهنده پیچ و تاب بین کلمات، اعمال و معانی با معنای تمسخر، فریب یا تحقیر است.
من نظریه نامحبوبی را توسعه خواهم داد که محققان مشهور زمانی پیشنهاد کردند که مفهوم eironeia را از تمسخر جدا کردند و آن را به تفسیر آن به عنوان ابزاری برای جستجوی سودمند فلسفی نزدیکتر کردند.
و از آنجایی که در فلسفه، تفاسیر جدید تمایل دارند تا اختلافات را مطرح کنند، من مروری بر این بحث ارائه میدهم که آیا eironeia میتواند کاربردهای سازنده داشته باشد یا خیر.
ثانیاً، من در توجیه شخصیت سودمند ایرونیا از طریق درک ارسطو از سقراط به عنوان یک آیرون، با تمرکز بر کارکرد ایرونیا به عنوان یک کنش گفتاری و تشریح جنبه انگیزشی آن هنگام به کارگیری آن در گفتگو با یک کارگزار یا دانشجو، ادامه می دهم.
من ثابت میکنم که سقراط، همانطور که اغلب گفته میشود، یک فخرفروش مغرور نبود، بلکه یک خود بیارزشکننده بود که عمداً اختیارات خود را به عنوان بخشی از روش خود کمرنگ میکرد.
پس از پذیرفتن ماهیت مثبت آیرونیا، تز من به دفاع از دانش سقراط از خیر (aretē) در برابر این ادعا می پردازد که جهل او صادقانه بوده و در نتیجه، ایرونیا او به طور قابل توجهی عمیق نیست.
برای اهداف این استدلال، من به اخلاق فضیلت ارسطو و درک خاص او از اخلاق متوسل می شوم، که روش سقراط را هنگام بررسی ماهیت فضیلت و از این رو ماهیت تدریس موضوعی او را بیشتر روشن می کند.
در نهایت، این تز من را به جایگاه دفاع از سقراط به عنوان یک معلم می رساند، نه به معنای رایج، بلکه به عنوان یک نوع خاص از مربی که شخصیت معرفتی ما را می سازد.
بخش آخر این تحقیق درک ما را از روشنفکری سقراطی و نقش مهمی که در رمزگشایی تکنیک او ایفا می کند، به ویژه هنگامی که پشت نقاب آهن استتار شده است، افزایش می دهد.
در نهایت، من سقراط را به عنوان یک شخصیت ساز فکری معرفی می کنم که از eironeia اساساً به عنوان یک ابزار انگیزشی برای تقویت تمایل مخاطب برای کشف حقایق و عدم تسلیم شدن در جستجوی خود استفاده می کند.
من تکنیک او را چالش سقراطی می نامم.
irony is commonly defined as ‘the use of words that say the opposite of what you really mean, often as a joke and with a tone of voice that shows this’ (oxford, 2000).
expanding the term’s focus from being merely linguistic to also including ironic action and serving philosophical conceptualisation, the same applies for socratic irony (eironeia), which is furthermore traditionally related to mockery and deceit and, therefore, inextricably connected to a negative overtone and an unfavorable portrayal of socrates when he exercises it.
my research aims to reevaluate the significance of the philosophical use of eironeia as a phenomenon in socrates’ methodology and support the claim that socrates used all his tools – eironeia included – in an attempt to serve a novel pedagogical scheme, that of building his interlocutors’ epistemic character.
this thesis attributes to socratic eironeia a definitional refinement and a justified characterization as an epistemic device that can and should be fruitfully inserted in contemporary education.
socrates’ methodology is chiefly pedagogical but not in a conventional way since socrates admits that he was not a teacher – at least not in the ordinary sense (“i have never been anyone’s teacher”, apology 33a).
he was, however, a certain type of educator, an ‘architect’ of the interlocutors’ intellectual character.
in this epistemic mechanism eironeia works as a ‘sting’ and serves the purpose of enhancing the agent’s motivational feelings not to give up inquiry – after the state of aporia created by the elenchus hits them – but rather to eagerly desire to keep searching for truths.
firstly, my thesis focuses on eironeia’s refinement and presents a defense against the misjudgment of the concept as a linguistic phenomenon, which merely indicates a twist between words, actions and meanings with a connotation of mockery, deceit or humiliation.
i will develop the unpopular theory that well-known scholars suggested when they innovatively separated the concept of eironeia from mockery and brought it closer to its interpretation as a device for profitable philosophical quest.
and since in philosophy novel interpretations tend to flag disputes, i present an overview of the debate on whether eironeia can have constructive applications or not.
second, i proceed in justifying eironeia’s beneficial character through aristotle’s understanding of socrates as an eiron, focusing on eironeia’s function as a speech act and delineating its motivational aspect when employing it in a conversation with an agent, or a student.
i establish that socrates was not an arrogant boaster, as often stated, but rather a self-depreciator who intentionally understates his authority as part of his method.
after embracing eironeia’s positive nature, my thesis moves on to defend socrates’ knowledge of the good (aretē) against the assertion that his ignorance was honest and, consequently, his eironeia not significantly deep.
for the purposes of this argumentation i appeal to aristotle’s virtue ethics and his particularist understanding of morality, which further illuminates socrates’ method when considering the nature of virtue, hence the nature of his subject teaching.
finally, this brings my thesis to the position of defending socrates as a teacher not in the commonly held sense but as a peculiar type of educator that builds our epistemic character.
the last section of this research enhances our understanding of socratic intellectualism and the crucial role it plays in decoding his technique, especially when camouflaged behind the eiron’s mask.
conclusively, i introduce socrates as an intellectual character builder, who uses eironeia essentially as a motivational tool to enhance the addressee’s disposition to discover truths and not give up in their inquiry.
i shall call his technique the socratic challenge.